می گفت یه پادشاهی به اطرافیانش گفت اگه کسی از کسی عیب و ایرادی ببینه، باید اون طرف، یه درهم، جریمه بده.

رو همین حساب، یه روز یه فقیری داشت خوش و خرم برای خودش می رفت که داروغه بهش گفت "صبر کن ببینم...چرا لباسهات پاره است؟باید یه درهم بدی"

فقیر گفت"ب ب ب رای چی با با با ید یه درهم بدم؟!"

داروغه جلو رفت و یقه فقیر را گرفت و گفت: " شد دو درهم...چون لکنت زبون هم داری...از خودت دفاع کن"

در همین موقع، کلاه فقیر از سرش افتاد و معلوم شد کچل هم هست!

داروغه گفت: "حالا باید سه درهم بدی"

مرد فقیر که دید اوضاع خیلی داغونه، پا را گذاشت به فرار که معلوم شد پاشم می لنگه...

داروغه تا این صحنه را دید گفت:" از جات تکون نخور که تو یه گنج پربهایی"


حالا داستان خیلی از افراده...

به دنبال عیب و ایراد گشتن از بقیه، می تونه چند تا دلیل داشته باشه...

یه موقع از سر خیرخواهیه که تازه همون هم باید درست انجام بدی وگرنه نتیجه عکس میده...

یه موقع از روی حسده که بهتره بری یه فکری به حال خودت بکنی...

یه موقع از روی بی خردیه که اصلا به ذهنت هم خطور نمی کنه که آبروی طرف را بردی، و یا در خوشبینانه ترین حالتش اعتماد به نفس او را به زیر صفر رسوندی...


حواست باشه باید آینه باشیم هم زشتی را بگی و هم زیبایی را...اونم فقط به خود طرف...اونم بدون هر گونه جار و جنجال...


بابت تاخیرم عذرخواهی می کنم...

می زند باران به شیشه
نت یهویی قطع میشه(لبخند)