ظاهرش اصلا نمی خورد کاروان میبره...

یه تیپ خیلی خیلی ساده...کلام ساده تر از اون...

با همه سلام و علیک می کرد و به همه هم می گفت مسافر ویژه ای ها!!!!

بهش گفتم چند وقته کاروان می بری؟

گفت "چند سالی میشه...اولش با پنج نفر شروع کردم، حالا شده 5 تا اتوبوس.."

تو این مدت هفته ای نبوده که کاروان را راه نندازه...کسانی که می شناسندش می دونند که عباس شاهمرادی از ظهر سه شنبه تا صبح چهارشنبه، تو مسیر جمکرانه....

وقتی بهت میرسه اون قدر خاطره داره از کاروانش که تا ظهور آقا هم بشینی پیشش، کم نمیاره..

تو مسیر قم و جمکران دیگه شناخته شده است...از بس تو مسیر در رفت و آمده.. 

اعضای هیئتش به زور به ده نفر برسند...هیئت ابالفضل العباس...

رفقای قدیمی و اهل دلی را جمع کرده و با هم نوکری آقا را می کنند...

موهاشون سفید شده...صداشون موقع مداحی خش داره اما خلوصشون را نمیشه اندازه گرفت....

می گفت هر کس زنگ می زنه که فلانی جا داری که منم ببری؟ میگم بله...جا هست...

می گفت اینها زائرهای آقا هستند...به من چه که بگم بیا یا نه؟

گفتم هزینه ها را چی کار می کنی؟

گفت آقا میرسونه..حالا ببین...

راست می گفت...تو همون کاروان، نصف اتوبوس ما خالی بود...یه خانمی هزینه را متقبل شده بود....جالب اینجا بود که اون خانم، دم رفتن اومد و سوار اتوبوس شد....می گفت شنیدم کاروان می برن...من از قبل ثبت نام نکردم، اشکالی نداره؟

بنده خدا نمی دونست ماجرا چیه؟

خلاصه که عباس آقای شاهمرادی را هر وقت ببینی، دلت میره تا جمکران...تا قم....دوست داری تو اتوبوس کاروان بودی و همراه اونها زیارت عاشورا را زمزمه می کردی....

داشتم فکر می کردم  بعضی ها چه ساده و صمیمی، و البته خالصانه کار فرهنگی می کنند....اون هم یه همچین کاری...ارتباط بین امام و امت را مستحکم کردن، هنر می خواد....و لازمه این کار اینه که خودت واقعا سیمت وصل باشه...

سیم همه مون وصل باشه صلوات


پی نوشت:
بابت بی نظمی هام صمیمانه عذر خواهی می کنم...یه کم حال سیستمم خوب نیست، که دارم رو براهش می کنم...ان شاء الله خوب شد خدمت می رسم