هر وقت به یه مشکلی برمیخورم که نمیدونم باید از کی کمک بگیرم براش

یا سوالهایی که هر کسی براش یه جواب داره..

وقتهایی که سخت میشه بفهمی درست ماجرا چیه

دقیقا میرسم به بیچارگی خودم که از امام دورم..

دقیقا میرسم به اینکه خدایا

من امام میخوام...

من امام میخوام که هم من رو بشناسه هم راه درست رو بدونه...

یکبار که خیلی ترمز بریده بودم رفتم این رو با یه عزیزی مطرح کردم، با عتاب گفت:

فکر کردی امام هم اگه بود هر کسی رو راه میداد؟؟

فکر کردی الان امام نیست؟؟

نخیر...

تو اگه لایق شنیدن پاسخ امام بودی،

می شنیدی..

___

نجف که بودیم

انگار توی کما باشم

ندونستم چی میخوام

وقتی روحانی گفت همه ی بار زندگیتونو ببندید،همه چیز رو بدید دست امام و ازش بخواید...

یادم اومد ای دل غافل

نشستی پیش باب علم

نشستی روبروی پدر امت

معطلی چرا....

چرا؟

چون این ظرف،

نمیفهمه باب الله یعنی چی.

وقتی داریم تو زیارات امام زمان که یا باب الله الذی لایوتی الا منه

یعنی باباجان

فقط خودش تو رو به مطلوب میرسونه...

ازش خواستی؟؟؟

حرف زدی؟

دردودل کردی؟