حسرت نبرم به خواب آن مرداب *  کآرام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان  * دریا همه عمر خوابش آشفته است..

شفیعی کدکنی


اول سلام و درود برهمه ؛دوم عذرخواهم بابت مطلب ننوشتن هام

و اما بعد

+ یروز به یکی از دوستانم گفتم شاید از فانوس انصراف بدم گفت نه فانوس به سبک نویسندگی تواحتیاج داره،(الان متوجه شدید من سبک دارم؟متوجه شدید خیلی فروتن هستم) اما جدای شوخی این فراموش کردنهام خودم روهم آزار میده عذر میخوام واقعا... اما این رو قبول دارم اکثر دوستان اینجا یا خیلی ماهرانه و درست حسابی مطلب میذارن یا سلسله مراتبی هست وتنها کسی که همه جی از همه جا و خیلی ضعیف مطلب میذاره منم،خب این هم یه امتیاز مثبت و متنوع میشه؛ القصه خودم روتوجیح کردم تموم شد رفت :)

+ شعری رو که گذاشتم حتما حتما باخودتون زمزمه کنید حس مثبتی داره

و بعد هم حلال کنید یه مدتی نیستم بعد برگشت اگه توفیقی بود درخدمتم نبود هم شما فانوس رو همینجوری سخت وغیرمتنوع تحمل کنید و تنهاش نذارید :)

+ ببخشید دیگه وقت نداشتم دوتا متن بنویسم همونی که تووب خودم گذاشتم اینجا هم میذارم(البته که اینجا هم وب خودمونه)

میگفت اربعین تعزیه خوانی صاحب الامر است؛ومن میپنداشتم یعنی حتی اگر شده سیاهی لشگر...اما باید بود!و گفت اربعین تمرین قیامت است، صحرای محشر...و من اندیشیدم گر تمرین نباشد، مردود شدن حتمی است!

پس به جانب سرزمینی میشوم که سَری سرشار از سِر امن یجیب هایش را بر ستیغ تیغ ها و به زیر سُم ستوران قنوت گرفته است...

من به جانب آن حضیضی روانم که عزیز ترین فراز عالم است...غزل پاره ی خدا را عزم زیارت دارم...و تمنای یک اذن مدام...باشد تا ادخلوها بسلام آمنین گردم...

ان شالله لایق باشم به یادتون هستم..

التماس دعا