"بسم ربِّ الضعفا "

نمی دانم پدر خواست فرار کند که او را کشتند، یا شکنجه اش دادند و بعد او را کشتند، یا او را به الریاضیه بردند و داخل کامیون هایی بوده که مردم را به جای نامعلوم و بی بازگشتی می برده. غیر از پدر، دو پزشک دیگر هم بودند که هیچ اثری از آنها پیدا نشد. دکتر سامی الخطیب دکتر محمد عثمان. عده ای دیده اند که در استخر شهر الریاضیه 4 جسد با روپوش سفید را غسل داده اند اما نمی دانیم پدر هم بین آنها...

(صفحه 259)

_____________________________

پ.ن : یادی کنیم از مردم مقاوم فلسطین( وتمام شهدای فلسطینی)که با توکل به خدا هنوز که هنوزه دارند مقاومت میکنند و عقب نکشیدند...

به یاد شهدا صلوات

پ.ن 2 :

خطاب به برادر : چرا این کتابا رو گرفتی؟ همش رمان!!

برادر : حضرت آقا(مدظله العالی) گفتند که نوجوان ها اینا رو بخونند

...

بعد از اتمام کتاب توسط بنده : میشه کتابتو بدی به من؟

برادر : نخیر، ...مگه من کتاباتو ازت گرفتم وقتی خوندم؟!!

خواهر: این یه چیز دیگه است...واقعا قشنگ بود

برادر : نه نمیدم

خواهر : پولشو بهت میدم

برادر : نمیدم، برو یکی دیگه برای خودت بخر...بعدشم واسه چی میخوای بخری؟مگه نخوندی؟

راست میگه دیگه...چی بگم!