چند وقتی بود که بر اثر مشغله زیاد، یهو رگ گردنم می گرفت و باید هی ماساژش می دادم تا بتونم کار کنم وگرنه کلا دستی که در مسیرش بود را هم درگیر می کرد.

کم کم زد به ستون فقراتم و با یه کم نشستن، دادم می رفت هوا...فرصت اینکه دکتر برم هم نبود...ناچار به کمپرس آب گرم روی آوردم و پماد ویشکا و این داستان ها...

تا اینکه چند شب پیش یهو، سمت چپ بدنم کلا تعطیل شد...هر چی روش درمانی بلد بودم پیاده کردم، دیدم نه، این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست!! خیلی سفت و سخت داره هشدار میده...کمپرس آب گرم را بی خیال شدم و رفتم کنار بخاری، البته روشن هم بودها(لبخند)

آخه به طرف گفتند اگه سردت بشه، چیکار می کنی؟

گفت میرم سمت بخاری

گفتند اگه خیلی سردت شد چی؟

گفت بیشتر میرم سمتش

گفتند اگه خیلی خیلی سرد بود؟

گفت اون موقع است که دیگه روشنش می کنم(لبخند)


خلاصه بخاری ما روشن بود اما خب اثری نداشت...

هیچی دیگه...دیدم فایده نداره...

رفتم دکتر و گفت گرفتگی شدید عضلاته....منتهی برای اطمینان یه نوار قلب هم بده...

اینم نوار قلب....حیف اون پول ها، چیزی تو نواره نبود(لبخند)

به مسئولش گفتم، اوضاع چطوره؟ خندید...

دکتر که نوار را دید، گفت مشکلی نداری....این گرفتگی بر اثر خستگی و استرسه...استراحت کن، خوب میشی...



یه نگاه کردم به نوار قلب....

چقدر هم متناوب بود!!

پس دکتر از کجا گفت بر اثر خستگی و استرسه؟!!

مکنونات قلبی را هم که نشون نمیده(لبخند)

باز افسوس خوردم به حال پول های نازنینم(لبخند)


دوباره نگاه کردم....

داره منظم کار می کنه، بدون اینکه تو اصلا حواست باشه....اون منظمه که تو می تونی کار کنی، اگه یه کم بی نظم شد، اساس کارِت میریزه به هم...

اون منظمه، پس تو هم منظم کار کن، تا مبادا بی نظمی تو، اساس کار جامعه را بریزه به هم....




پی نوشت1:

می خواستم امروز منظم باشم ها، اما اگه این اینترنت گذاشت(لبخند)


ان شاء الله عامل باشیم...


پی نوشت 2:

بابت صبوری شما سپاسگزارم


پی نوشت3:

اینترنت ما که روز روزش نفتی بود، الان که دیگه به دوران زغال سنگی رسیده...اگه دیر جواب میدم، بابت همین قضیه است، خلاصه که ببخشید...