در قدیم الایام! که در ذهن بشر، ابزاری چون تلفن همراه، لا موجود، افراد از هر وسیله ای برای سرگرمی استفاده می کردند. از جمله موقع غذا خوردن از استخوان جناق مرغ بخت برگشته ای که بقیه اعضا و جوارحش، نوش جان شده بود...

البته بماند که اون زمان ها، مثل الان اینقدر به وفور، مرغ خوردن رواج نداشت...
خلاصه...یه جناق مرغ پیدا میشد و شخص یابنده با یه نفر دیگه، جناق می شکوندند!!...
حالا بیا و ببین...هر آنچه وسیله بین این دو شخص رد و بدل میشد، با یه کلمه"یادم" همراه بود و این قصه ادامه داشت تا موقعی که شخص گیرنده، دچار فراموشی شده و تشکر کردنش هم پذیرفته نبود و شخص دهنده، با یک "یادم، تو را فراموش" مهر تائیدی میزد به برنده شدنش و ختم ماجرا....


تفکر نوشت:
همه ما مدام از خدا، نعمتی دریافت می کنیم اما همه ما، بعضاً "یادم" را نمیگیم...و حتی بعضی ها، اصلا نمیگن...
اما خدا، همیشه حتی نیت های ما را هم یادش هست...
 ما همیشه بازنده ایم اما او دوست داره که بازی را ادامه بدیم و فکر کنیم برنده این بازی ما هستیم....


پی نوشت:
چند روزه با شخصی مباحثه می کنم که علیرغم تحصیلاتش، سواد نداره...عین آیه قرآن را می خونی براش ولی میگه تو منطق نداری...من نمی تونم قرآن را بعنوان منطق بپذیرم!!
پناه بر خدا از علمی که عَلم ابلیس را به پا کنه...