چند وقت پیش یه بنده خدائی گفت ایده نداری برای دوربین مخفی؟

گفتم والا هر چی ایده به ذهنم می رسه همه اجرا شده(لبخند)

خلاصه نمی دونم چه طرحی دادم و متوجه شدم که طرف هم یه نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت ولی خب هیچی هم نگفت(لبخند)

گذشت و چند روز بعدش یه فیلمی دیدم از یه دوربین مخفی که یه دختربچه میاد و جلوی خانم و آقائی را می گیره و مدعی میشه که اون آقا، پدرشه...

هیچی...همه افرادی که در این داستان قرار می گیرند، حسابی با هم دعواشون میشه و خانمه ول می کنه و میره....مرد بدبخت یا خوشبخت! هم می مونه اون وسط که چیکار کنه؟(لبخند)


حالا چند تا سوال این وسط مطرحه...

اول اینکه اون زندگی چقدر سست شده که به تلنگری فقط بند بوده...

دوم...جامعه چقدر اثر داره روی این داستان که خانم سریعا فکرش خراب میشه؟

سوم...کسی که ایده این برنامه را داده یه درصد فکر کرده به عواقبش؟...فرضاً که میره و اعلام می کنه که "بله...دوربین مخفیه"بعد اون خانم و آقا چه ماجرائی پیدا می کنند؟

خانم شرمنده میشه و مرد هم اگه خیلی مرام به خرج بده، هیچی نگه، ولی همیشه سرخورده میشه از اینکه خانمش بهش اعتماد نداره...

ولی اگه منطقی نبود چی؟...

پس در هر حالت، این دوربین مخفی، یه زندگی را نابود می کنه....به همین سادگی!!


خب حالا یه سوال این وسط مطرح میشه...

زندگی ای که به یه تلنگر، بنده را چرا باید ادامه داد؟

جواب...خب چرا حل مشکل نکرد به جای اینکه از هم پاشید؟



حواسمون به کارهائی که می کنیم باشه...

حواسمون به تصمیم گیری هامون باشه...

حواسمون به حرف زدن هامون باشه...

خیلی جاها دوربین مخفی ای نیست ولی حرف ما عواقب خوبی به دنبال نداره...چه بسا کارهای خیری که اینطوری نابود می شوند...



عبرت نوشت:(لبخند)


تو روسیه دوربین مخفی، ممنوعه...علتش فقط اجرای این دوربین مخفی بوده