اول بهار، دستمال به دست....تا آخر تابستون...علت: حساسیت..عامل: گل و گیاه
اول پائیز، دستمال به دست....تا آخر زمستون...علت: سرماخوردگی.‌‌..عامل: ویروس جدید(لبخند)
با اینکه امسال سعی کردم کلی مقاومت کنم در برابر این داستان اما آخرش یه ویروس جدیدی ما را ضربه فنی کرد....
نتیجه اینکه الان کاملا در سکوتم مگر مواقع ضروری که با یه صدای از ته چاه در اومده، دو زار حرف بزنم...
گوش های گرامی هم که کاملا کیپ شده اند...بنابراین صداهای اطراف را هم کم می شنوم...
خدا خیر بده به شلغم که دیگه یار گرمابه و گلستان ما شده(لبخند)
در جایی می خوندم که پیامبر صلوات الله علیه و آله فرموده اند یه رگ جذام در مغز هست که با زکام از بین میره...

منتهی فکر کنم دیگه برای ما، هیچی رگ باقی نمونده جز رگ خواب که تو این چند وقت، انگار کوه کنده باشم، سریع خوابم می بره...البته منکر تاثیر داروی جناب دکتر نیستم اما خب، انگار ما هم به تلنگری بند بودیم(لبخند)

تفکر نوشت:
حواست باشه رگ خوابت را پیدا نکنند وگرنه به خواب طولانی فرو میری ولو بیدار باشی...

ولادت با سعادت رحمه للعالمین حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صل الله علیه و آله و آغاز هفته وحدت مبارک
صلوات