بنام خدا
وقتی میری عید دیدنی و دوتا رزمنده بر جسب اتفاق باهم میشینند کلی خاطرات جالب و گاها ناب گیرت میاد و به دلیل عید بودن بیشتر خنده دارهاش رو تعریف میکنند، میگفت:
بنام خدا
وقتی میری عید دیدنی و دوتا رزمنده بر جسب اتفاق باهم میشینند کلی خاطرات جالب و گاها ناب گیرت میاد و به دلیل عید بودن بیشتر خنده دارهاش رو تعریف میکنند، میگفت:
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
سلام به همه✋
خصوصا اونهایی که این روزها سرشون شلوغه
امیدوارم که با گذشت هشت محفل قرآنی، علاقه مون به قرآن بیشتر شده باشه و همچنین بیشتر فهمیده باشیم از این #کتاب_زندگی
(تو پرانتز عرض کنم اگر از روند محفل قرآنی بی اطلاعید سمت چپ وبلاگ بخش محفل قرآنی به مطلب شناس نامه رجوع کنید.)
یا ارحم من کل رحیم
بعد از مدتی که خودکار بیک دستم میگرفتم، خوانده بودم
دم غروب بود...تنها بودم و کسی خونه نبود...
در ساختمون را که باز کردم یهو دیدم مهمون داریم!